عذاب و طوفان در سیره انبیاء الهی در قرآن
✅ داستان اصحاب رَسّ
در قرآن در دو مورد سخن از اصحاب الرس به میان آمده، نخست در آیه 12 سوره ق، که از تکذیب آنها از پیامبرشان، سخن گفته شده، دوم در آیه 38 فرقان، که بیانگر هلاکت و عذاب شدید اصحاب رس در ردیف قوم عاد و ثمود است، که همانند آنها بر اثر عذاب الهى ریشه کن و نابود شدند.
واژه رس(1) اشاره به چاه آب یا نهر آب است که در سرزمین اصحاب رس بود، درباره هویت اصحاب رس، و علت عذاب آنها در میان مفسران اختلاف نظر است، ما از ذکر آنها در این جا صرف نظر کرده، و به ذکر داستان آنها که حضرت رضا علیهالسلام آن را از امیرمؤمنان على علیهالسلام نقل کرده مىپردازیم:
یافث پسر نوح علیهالسلام بعد از طوفان، در کناره چشمهاى نهال درخت صنوبرى را کاشت که به آن درخت شاه درخت، و به آن چشمه دوشاب مىگفتند، این قوم در مشرق زمین زندگى مىکردند، و داراى دوازده آبادى در امتداد رودخانهاى بودند که به آن رودخانه، رس مىگفتند.
نامهاى این قریهها دوازدهگانه به این نامهاى (ى دوازدهگانه ماههاى عجم) معروف بود، به این ترتیب: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، خرداد، مرداد، تیر، مهر و شهریور، بزرگترین شهر آنها اسفندار نام داشت که پایتخت شاهشان به نام ترکوذبن غابور، نوه نمرود بود، درخت اصلى صنوبر و چشمه مذکور در این شهر قرار داشت، از بذر همین درخت در هر یک از شهرهاى دیگر کاشته بودند و رشد کرده و بزرگ شده بود، آن قوم جاهل، آن درختهاى صنوبر را خداهاى خود مىدانستند، نوشیدن آب چشمه و رودخانه را بر خود و حیوانات، حرام کرده بودند، هر کس از آن آب مىنوشید، او را اعدام مىنمودند و مىگفتند: این آب مایه حیات خدایان ما است، و کسى حق استفاده از آن را ندارد!!
(۱ ) اقتباس از تفسیرنور الثقلین ج ۳۰۱تا۳۰۴
آنها در هر ماه از سال، یک روز را به عنوان عید مىدانستند در آن روز به نوبت کنار یکى از آن درختان دوازدهگانه مىآمدند و گاو و گوسفند پاى آن درخت قربان مىنمودند و جشن وسیع مىگرفتند، و آتش روشن مىکردند، وقتى که دود غلیظ آتش مانع دیدن آسمان مىشد، در برابر درخت به خاک مىافتادند و آن را مىپرستیدند.
سپس گریه و زارى مىنمودند، و دست به دامن درخت مىشدند. وقتى که حرکت شاخههاى درخت، و صداى مخصوص آن درخت را (بر اثر باد شیطان) مىدیدند و مىشنیدند مىگفتند؛ درخت مىگوید: اى بندگان من، من از شما راضى هستم. آن گاه غریو شادى سر مىدادند، شراب مىخوردند و به عیش و نوش و ساز و آواز و عیاشى مىپرداختند، و در پایان به خانههاى خود باز مىگشتند.
این قوم علاوه بر این عقاید خرافى، در رفتار و کردار نیز فاسد و منحرف بودند، به طورى که همجنس گرایى و همجنس بازى در بینشان رواج داشت.(۲ )
خداوند پیامبرى از نوادگان یعقوب علیهالسلام را (که طبق بعضى از روایات، حنظله نام داشت) براى هدایت آن قوم گمراه به سوى آنها فرستاد.
این پیامبر، سالها در میانشان ماند و هر چه آنها را به سوى خداى یکتا و بى همتا و دورى از بت پرستى دعوت کرد، گوش ندادند و به راه خرافى خود ادامه دادند.
(۲ ) بحار ج ۱۴ ص ۱۲
سرانجام آن پیامبر، به خدا عرض کرد: پروردگارا! این قوم لجوج دست از بت پرستى و درخت پرستى بر نمىدراند، و روز به روز بر کفر و گمراهى خود مىافزایند، و درختهایى را که سود و زیان ندارند مىپرستند، همه آن درختها را خشک کن و قدرت خود را به آنها نشان بده، بلکه از درخت پرستى منصرف شوند.
خداوند درختهاى آنها را خشکانید.
آنها وقتى که صبح از خانه بیرون آمدند در همه آن دوازده شهر دیدند که درخت معبود، خشک شده است (این حادثه مثل توپ در بینشان صدا کرد، هر کسى چیزى مىگفت) سرانجام آنها دو گروه شدند، یک گروه مىگفتند: جادوى این شخصى که ادعاى پیامبرى مىکند موجب خشک شدن درختها شده [یعنى درختها نخشکیده، بلکه سحر و جادوى او، چشمهاى ما را بسته به طورى که ما چنین خیال مىکنیم] گروه دیگر مىگفتند: خدایان ما به این صورت در آمدهاند تا خشم خود را نسبت به این شخص (که مدعى پیامبرى است) آشکار سازند تا ما نیز از خدایان خود دفاع کنیم و جلو او را بگیریم، (فریاد و شعارشان بر ضد آن پیامبر بلند بود و) سرانجام همه تصمیم گرفتند تا آن پیامبر خدا را (با سختترین شکنجه) اعدام کنند.
آنها چاهى کندند، و قسمت تهِ چاه را تنگتر نمودند، و آن پیامبر خدا را دستگیر کرده و در میان آن چاه افکندند و سر آن چاه را با سنگ بزرگى بستند، آن پیامبر پیوسته در میان چاه ناله و راز و نیاز کرد، و آنها کنار چاه مىآمدند و صداى ناله و راز و نیاز او را با خدا مىشنیدند، و مىگفتند امیدواریم که خدایان ما (درختهاى صنوبر) از ما راضى گردند و سبز شوند و شادابى و خشنودى خود را به ما نشان دهند.
آن پیامبر در مناجات خود مىگفت: خدایا! مکان تنگ مرا مىنگرى،
شدت اندوه مرا مىبینى، به ضعف و بى نوایى من لطف و مرحمت کن، هر چه زودتر دعایم را به اجابت برسان، و روحم را قبض کن.
آن پیامبر خدا با این وضع در آن چاه به شهادت رسید.( ۳ )
✅ عذاب سخت اصحاب رس
در این هنگام خداوند به جبرئیل فرمود: به این مخلوقات بنگر که حلم من آنها را مغرور کرده، و خود را از عذاب من در امان مىبینند، و غیر مرا مىپرستند، و پیامبر فرستاده مرا مىکشند. من به عزتم سوگند یاد کردهام که هلاکت آنها را مایه عبرت جهانیان قرار دهم.
روز عید آنها فرا رسید، همه آنها در کنار درخت صنوبر اجتماع کرده و جشن گرفته بدند، ناگاه طوفان سرخ شدیدى به سراغشان آمد، همه وحشت زده به همدیگر چسبیدند و به دنبال پناهگاه بودند، ناگهان دریافتند که هرجا پا مىگذارند، مانند سنگ کبریت شعله ور و سوزان و داغ است، در همین بحران شدید، ابر سیاهى بر سر آنها سایه افکند، و از درون آن ابر، صاعقه هایى از آتش بر آنها باریدن گرفت، به طورى که پیکرهاى آنها بر اثر آن آتشها، همچون مس ذوب شده، گداخته شد، و به این ترتیب به هلاکت رسیدند. پناه مىبریم به خدا از خشم و عذابش.) ۴ )
(۳ ) و (۴ ) :
اقتباس از عیون اخبار الرضا ع ج ۱ ص ۲۰۷ و ۲۰۸
@seyedalishojaie
انسان, مرگ را میمیراند .
هدف اصلی انبیا این بود که اول ما را زنده کنند و بعد ما را بیدار کنند.
کسی که حوزه کاریِ او فقط تغذیه خوب، تنمیه خوب و لباس خوب پوشیدن است، این یک حیات گیاهی دارد. از این مرحله بالاتر یک وقت کسی رشد میکند حیات حیوانی پیدا میکند به فکر عاطفه است زن و بچه پیدا میکند تغذیه میکند و آنها را در محدوده همین حیات خانوادگی زندگی کند این حیوان بالفعل است. اگر کسی در این حد بود این حیات گیاهی دارد یا حیات حیوانی و انبیا آمدند به ما بگویند شما در این حد نیستید به این فکر باشید که زندگی تشکیل بدهید عائله تشکیل بدهید فرزند پیدا کنید از آنها حمایت کنید بلکه برای این خلق شدید که به حیات انسانی برسید. انبیا آمدند که ما را از این انحصار بیرون بیاورند و بگویند شما انسان هستید، گیاه و درخت نیستید.
انسان آن است که همه این امور را داراست و آنها را در تحت رهبری عقل و وحی سامان میدهد که نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد و انسان به عنوان یک فرشته, یک موجود دائمی است، یک موجود نَمیر است قبلاً در جاهلیّت زمین و باغ خرّم را میگفتند مِلک نمیر, اما قرآن مجید خط بطلان روی این تفکر کشید. مِلک نمیر, دین است و تقواست نه باغ و راغ; این فکر جاهلی را هم از بین برد. این حرف تازه انبیاست، اینجا مرز بین حیوان و انسان مشخص میشود.
خیلیها خیال میکنند انسان که مُرد تمام میشود و میمیرد.
انبیا آمدند دو حرف تازه به ما زدند یکی اینکه انسان, مرگ را میمیراند نه بمیرد هیچ مرگی در برابر انسان نیست، چرا, برای اینکه آنکه خدای ماست حیات و ممات ما به دست اوست دنیا و آخرت در دست اوست در دنیا نفرمود کلّ نفس یذوقها الموت» هر کسی را مرگ میچشد بلکه فرمود: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ هر کسی مرگ را میچشد.
یعنی بعد از مرگ, مرگی نیست در برزخ مرگ نیست در صحنه قیامت مرگ نیست در بهشت مرگ نیست و ما هستیم ماییم که مرگ را میمیرانیم ما میشویم اصل, او میشود فرع.
ذات اقدس الهی میفرماید دنیا زیورهای فراوانی دارد، باغ دارد، مزرعه دارد، مرتع دارد، قصر دارد، فرش دارد، اما همه اینها زینت زمین است نه زینت شما. اگر کسی باغ خوبی داشت، خانه خوبی داشت، آن زمین را مزیّن کرده نه خودش را. باید این فکر را در خود زنده کنیم که ما برای همیشه هستیم، اگر برای همیشه هستیم باید کالای نَمیر تهیه کنیم و کالای نمیر نه در آسمان است نه در زمین بلکه در دلهای ماست؛ آن فطرت است، آن علم است، آن معنویت است، آن تقواست چون ما هر چه پیدا کنیم از بین می رود. زینت انسان همان معرفت، ایمان ، علم ، تقوا و عقلانیّت اوست. پس چیزی زینت انسان نیست مگر انسانیتِ او و عقلانیت او.
مطلب دوم انبیاء این است که انسانِ زنده گاهی خواب است گاهی بیدار; فرمود اکنون که به حیات انسانی رسیدید بیدار باشید نخوابید خیلیها انساناند اما غفلت دارند یعنی مطالب را میفهمند باور هم دارند ولی غافلاند که چه باید بکنند. خیلیها خواباند وقتی مُردند هنگام مرگ بیدار میشوند. خیلیها هستند وقتی که مردند در حال مرگ میبینند که اینکه من میگفتم فلان باغ مال من است فلان زمین مال من است فلان مِلک مال من است چیزی دست من نیست مثل اینکه من خواب دیده بودم که اینها مال من است.
*وجود مبارک حضرت امیر یک کسالتی پیدا کردند بعضی رفتند به عیادت ایشان، عرض کردند کیف حالک»؟ فرمود: عَلی شَرّ»!*
"إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ؛ این أَکْرَمَهُ هم مسبوق به إبتلاء است، هم ملحوق به نَعَّمَهُ). فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ، کَلاَّ ما گرامی نداشتیم، ما امتحان کردیم. وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ
اگر او را ما به تنگدستی یا کمروزی مبتلا کردیم فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ، کَلاَّ محترم است نزد ما، ما اهانت نکردیم به شما، شما را در روی صندلی آزمایش نشاندیم، مگر نمیخواهید به کمال برسید؟
انسان تا امتحان ندهد که به کمال نمیرسد وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً. مرحوم امین الاسلام نقل میکند که وجود مبارک حضرت امیر یک کسالتی پیدا کردند بعضی رفتند به عیادت ایشان، عرض کردند کیف حالک»؟
فرمود: عَلی شَرّ»! چون اینها با قرآن زندگی میکنند خواست آیهای را تفسیر کند. عرض کردند یا امیرالمؤمنین» شما هم میفرمایید علی شرّ»؟! فرمود مگر خدا در قرآن نفرمود: وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً؟
این بیماری شرّ است به حسب ظاهر. این آزمایش الهی است ما گوش میدهیم؛ ولی ما یک شرّ داریم به نام مرض، یک خیر داریم به نام سلامت؛ ولی وَ نَبْلُوکُمْ، من شما را امتحان میکنم به سلامت و مرض. او با همین بیماری در جلسه عیادت، دارد قرآن را تفسیر میکند!"
حضرت آیة الله جوادی آملی در درس تفسیر ۲۸ بهمن ۱۳۹۸
فرمود منظور از قد قامت الصلواه چیست؟
حضرت علی ع فرمود هان وقت ایاره .
پس نماز زیارت خداست و آنکه در نماز زیارت خدا نکرد ویل للمصلین الذینهم فی صلاتهم ساهون است
که این زیارت مقدور همه است .
خدایا ما را زائر خودت قرار بده .
مراتب لقای الهی و قرائت قرآن کریم و تفاوتهای بیان در این مراتب
گلی از بوستان نهج البلاغه
وصف دنیای حرام ؛
خطبه ۸۳نهج البلاغه
سید علی شجاعی, [06.03.20 07:36]
[Forwarded from هیئت محبین اهل بیت ع]
حجت الاسلام احمد پناهیان
#میلاد_امیرالمومنین علیه السلام
١۶ اسفند ۹۸
هیئت محبین اهل بیت(ع) قم
وزارت بهداشت اصرار دارد که قم را #کانون_انتشار ویروس کرونا معرفی کند. با اینکه نماینده بهداشت جهانی گفت این ویروس توسط یک #تاجر_عربستانی از فرودگاه تهران وارد ایران شده است. این یک #دروغ_بزرگ است. چرا کسی از حق قم دفاع نمیکند؟
کسانیکه با این ویروس از دنیا میروند شهیدند. چون با خواست و میل و نقشه #آدمکشهای_حرفه_ای و مستکبرین زمان، بدون جرم و مظلومانه از دنیا میروند.
یکی از مساجد پس از برگزاری مجلس ختم #پلمپ شده! در مساجد تجمع نشود، اما تجمع در برنامه تلویزیونی #دورهمی مشکلی ندارد!؟ نمازجمعه های سراسر کشور تعطیل شده؛ حتی در شهری که یک نمونه کرونا هم ثبت نشده!
ما با ولایت در میدان جنگ #امتحان میشویم. امروز هم در میدان #جنگ_بیولوژیک داریم امتحان میشویم. خوش به سعادت کسانیکه در این جنگ روسفیدند. خوش به سعادت جهادگرانی که در این جنگ بیوروژیک سهمی دارند و مشغول خدمت و مبارزه هستند.
ویژگی برجسته جوانی که توسط پیغمبر صلی الله علیه وآله والی مکه شد این بود که نسبت به امیرالمومنین علیه السلام متعصب بود. مسئول باید نسبت به ولی جامعه #متعصب باشد. اگر متعصب نباشد دستورات رهبری را پیگیری نمیکند. #محرومیت_زدایی صدر وظایف مسئولین بیان شده، اما شما در مناطق محروم ببینید اوضاع چگونه است.
شبی که امیرالمومنین علیه السلام متولد شد زله ای رخ داد. ابوطالب خطاب به قومش گفت امشب کسی به دنیا آمد که اگر ولایتش را نپذیرید و همین امشب اقرار به آن نکنید، همه منازلتان با این زله ویران میشود. هنوز #غدیر رخ نداده! این پیغمبر نیست که اینگونه سخن میگوید. خدا چقدر نسبت به علی علیه السلام #متعصب است!
ابوطالب به خدا عرضه کرد اسئلک بالمحمدیه المحموده و بالعلویه العالیه و بالفاطمیه البیضاء» و مردم هم تکرار کردند، و زله رفع شد. این سه جمله قبل از اسلام توسط مردم غیرمسلمان به درگاه خدا گفته شده، و بلا و زله دفع شد! همین جملات را ما هم میتوانیم برای دفع این بلیه و #بیماری_استکباری_کرونا به درگاه خدا عرضه و دعا کنیم.
@mohebbin_net
تفاوت 3 واژه پرکاربرد :
اعتماد_به_نفس :
به معنای اعتماد داشتن به توانایی هایی که در وجودمان داریم.
✴️ مثال: من می توانم در یک جمع سخنرانی کنم.
عزت_نفس :
احساس ارزشمندی درونی برای وجود خود. فردی که عزت نفس دارد برای وصف خود پای دیگران را وسط نمی کشد.
✴️ مثال: من سخنران خوبی هستم.
غرور :
هرچه احساس ارزشمندی از درون کمتر باشد، فرد منم منم های بیشتری دارد و برای توصیف یک ویژگی در خود
✴️ به عنوان مثال می گوید: من بهترین سخنران در .هستم.
دقت کنید که فرد مغرور، پای دیگران را برای تعریف از خود وسط می کشد.
غرور و عزت نفس،
نقطه مقابل یکدیگر هستند.
حقارت درونی و پنهان، غرور می آفریند.
امام صادق (سلاماللهعلیه) فرمود : سه اصل است که هیچ کشور متمدنی از آن بینیاز نیست و سه اصل دیگر است که هیچ کسی در شهر یا روستا از آنها بینیاز نیست؛ لَا یَسْتَغْنِی اَهْلُ کُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ یَفْزَعُ اِلَیْهِمْ فِی اَمْرِ دُنْیَاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ فَاِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجاً فَقِیهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَ اَمِیرٍ خَیِّرٍ مُطَاعٍ وَ طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة ، اول و عالِم فقیهِ بصیر عادلی که مدیر و مدبّر جامعه باشد؛ دوم طبیب بصیر ثقه که تا تشخیص نداد دارو ندهد امین باشد نسبت به مَحرم و امثال آن. سوم داشتن ارتش قوی و غنی؛ این سه اصل است فَاِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجاً»؛ اگر کشوری این سه اصل را نداشت تمدّن ندارد.
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ(5)
✅ نکته روانشناسی
اولین قدم برای یاد گرفتن شنا، نترسیدن از آب و رها شدن است!!
مربی همیشه میگوید: بپر، خودتو رها کن، زیر آب چشماتو باز کن، بعد خودت آروم آروم برمی گردی به سطح آب .
شرط اول، همان دست و پا نزدن است؛ گاهی باید واقعا بیخیال شد و رفت گوشه ای نشست .
باید بیخیالِ دست و پا زدن شد؛
گاهی باید بگذاریم زندگی کارش را بکند .
شاید بعدش آرام آرام برگشتیم به سطح آب، به زندگی، بی خفگی»
تفاوت فرح و مرح در قرآن کریم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّهُ کاَنَ فىِ أَهْلِهِ مَسْرُورًا(13) سوره انشقاق
فرح هم به شادی حلال گویند و هم به شادی حرام و باطل ولی مرح فقط به شادی حرام و باطل گفته می شود.
در سوره مبارکه غافر» که به نام مؤمن هم هست فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ می فرماید: عده ای همین که چند کلمه درس خواندند به همین بسنده میکنند.
آیات سوره مبارکه غافر» این آیه سوره انشقاق» را توضیح میدهند دارد که ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ
مَرَح» همان عیاشیهای باطل است. فَرَح» دو قسم است فرح حق داریم فرح باطل. فرح حق آن است که قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا، وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ فرح حق داریم که انسان از پیروزی حق خوشحال میشود، این میشود فرح حق؛ اما در قماربازی که بُرد، این فرح باطل است. چون فرح دو قسم است این را مقید کرده فرمود که فرحوا بباطل»
اما مَرَح» چون فقط باطل است این را مقید نکرده است. مَرَح» جز نشاط باطل به چیزی نمیگویند مَرَح». اما فرح هم میتواند باطل باشد هم میتواند حق و اینها چون به باطل بودند دارد: ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ
نتیجه اینکه این اِنَّهُ کانَ فی اَهْلِهِ مَسْرُوراً سوره انشقاق» با آیات سوره مبارکه غافر» یعنی مؤمن» تبیین شد؛
یک عده درسخواندهایاند که به لاشه علم خوشحالاند، یک عده در مسائل عملی به برد و باخت و قماربازی و عیاشی و آدمکشیها و خلاف و مانند آن خوشحالاند؛ آن را هم مشخص کرد که یا با عمل باطل خوشحالاند، این را هم مشخص کرد که یا با علم لاشهای خوشحالاند، لذا فرمود: اِنَّهُ کانَ فی اَهْلِهِ مَسْرُوراً
آیت الله جوادی املی، بهمن ماه نود و هشت
سورة المطففین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ(1)
الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلىَ النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ(2)
وَ إِذَا کاَلُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یخُْسِرُونَ(3)
هنگام ورود حضرت به مدینه به کسبه ای برخورد کردندند که کم فروشی می کردند یعنی پر می خریدند ( با کیل بزگ می خریدند که اگر کمی بیشتر باشد مشخص نباشد )
ولی هنگام فروش با کیل کوچک می فروختند تا کمی کمتر بفروشند .
فرمود برای مردم کم نگذارید، اگر در اینجا مسئله کیل و وزن است از باب بیان نمونه و مصداق است و الاّ شامل همه می شود، فروشنده کم نگذارد، استاد کم نگذارد، مسئولین کم نگذارند، .همچنانکه می دانیم عده ای در جامعه در برخورد ها کم می گذارند و زیاد منفعت می گیرند، پس آیه شامل منفعت طلب ها است در همه زمینه ها .
- در قرآن کریم آنجا که به ضرر انسانها بوده گناه و مانند آن باشد، با علی متعدی شده و به باب افتعال رفته که بر اساس معانی این باب تعمدی را هم شامل شود، ولی در مورد ثواب دادن کسب کفایت می کند که فرمود : البقرة : 286 لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ ( که آنچه به نفع انسان است کسب کفایت می کند ولی در مورد آنچه به ضرر اوست باید اکتساب حاصل شود) ، همچنانکه در جایی دیگر فرمود : النور : 11 إِنَّ الَّذینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظیمٌ .
کلاََّ بَلْ رَانَ عَلىَ قُلُوبهِِم مَّا کاَنُواْ یَکْسِبُونَ(14) سوره مطففین
اعمال زشت صفا و جلاى نفس را تیره کرده به آن نقش و صورتى مىدهند که از درک حق مانع مىگردد :
" کَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ" این جمله ردع و انکار سخن تکذیبگران، یعنى رد" أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ" است.
راغب گفته: کلمه" رین" به معناى غبار و زنگ، و یا به عبارتى تیرگى است که روى چیز گرانبهایى بنشیند (در نسخهاى دیگر آمده روى چیز شفافى بنشیند)
در قرآن آمده که:" بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ." یعنى گناهان مانند زنگى و غبارى شد که روى جلاى دلهاشان را گرفت، و آن دلها را از تشخیص خیر و شر کور کرد .
پس این" زنگ بودن گناهان بر روى دلهاى آنان" عبارت شد از حائل شدن گناهان بین دلها، و بین تشخیص حق، آن طور که هست.
از این آیه شریفه سه نکته استفاده مى شود:
اول اینکه: اعمال زشت نقش و صورتى به نفس مى دهد، و نفس آدمى را به آن صورت در مى آورد.
دوم اینکه: این نقوش و صورتها مانع آن است که نفس آدمى حق و حقیقت را درک کند، و میان آن و درک حق حائل مى شود.
سوم اینکه: نفس آدمى بحسب طبع اولیش صفا و جلایى دارد که با داشتن آن حق را آن طور که هست درک مى کند، و آن را از باطل، و نیز خیر را از شر تمیز مى دهد، هم چنان که در جاى دیگر فرمود:" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" سوره شمس آیه 7
تفسیر المیزان، علّامه طباطبائی . .
درباره این سایت